مسافر

بعد منزل نبود در سفر روحانی

مسافر

بعد منزل نبود در سفر روحانی

خدا حافظ ترم اول

سلام  

یک ترم هم توی فوق لیسانس گذروندیم، هی بدک نبود، البته توی رفت و آمد خیلی اذیت شدم (یم). من که هر بار با ماشین خودم رفتم. یه روز زودتر از بقیه راه می افتادم و یه روز دیرتر از بقیه به خونه میرسیدم. (آخه بایستی توی راه (گنبد) یه شبی هم مزاحم آقای دکترمون میشدیم) 

کمتر درس خوندم (یم) و بیشتر به ترجمه مقالات و ... گذشت. و یه کم گرفتاری که بهانه ای بود برای درس نخوندن.  

 

صبح اول وقت پنج شنبه ها با دکتر مختاری کلاس رفتار سازمانی داشتیم. درس رفتار سازمانی، درس شیرینیه و استاد هم بیشتر بر مسایلی تکیه می کرد که احتمال داشت ما توی امتحانات دوره دکتری با اون مواجه شیم. مطالب گزیده ی خیلی خوبی مطرح شد و برای امتحان پایان ترم من مجبور شدم تقریبا از ده کتاب و مجموعه مقالات میرسپاسی و ... رو برای بچه ها خلاصه کنم.  (البته کلید واژه هایی داشتیم که مجبور نباشیم همه این کتابها رو بخونیم)  

 

ساعت بعد و ساعت بعدش با دکتر فرخ سرشت کلاس زبان تخصصی و تئوریهای مدیریت داشتیم، استاد بیش از هر چیز به زبان انگلیسی اهمیت می داد و مشکل اصلی «و...ن...و...س» بود، که انگلیسیش خیلی خوب نبود و ما رو کمی اذیت می کرد و سجست این بود که عین مطالب تئوریهای کلاسیک سازمان رو خوب بخونیم و ... 

 

دکتر کیا  خیلی استراتژیک بودند، چون همه اهالی نوشهر و چالوس و شاید هم بقیه شهرهای دور و بر قوم و خویشش بودند و نمیشد باهاش کلکل کرد، هر جا می رفتیم می دیدیم که هر چه خیابون و کوچه و ... غیره هست به اسم یکی از فامیلیهای ایشونه. مثلا ما که یه خونه برای شبای امتحان اجاره کرده بودیم، توی کوچه شهید امیر کیا کجوری بود، تازه بنگاهی که هم اون خونه رو به ما اجاره داده بود کیاکجوری بود و اینا توی نوشهر بودند و چندتاشرکت و ... که توی چالوس همه به اسم ایشون بود مخصوصا اون لبنیاتیه که هر روز سر کلاس ازش اسم می برد و کمی  پایین تر از دانشگاه قرار داشت.  

البته ما با دکتر کیا خیلی شوخی می کردیم، مشکل اصلی ایشون خانوما بودند یه سر همه گرفتاریهای ایشون به خانوما ربط داشت.  

دکتر خیلی باحالی بود و اطلاعات آپ تو دیتش هم خیلی بیشتر از بقیه بود. و یه سر و گردن از استادای دیگه بالاتر بود گرچه سنش احتمالا از همه کمتر بود.  

 

ساعت آخری هم دکتر آقاجانی به ما درس تحقیق در عملیات می داد که من چیزی از این درس نفهمیدم. یعنی وقتی رفتم سر امتحانش دیدم از سوالاتش هیچی نمی فهمم ، البته قبل از امتحان خیال می کردم خیلی بلدم و درس آسونیه و ... اما انگار بد متوجه شده بودم. به هر حال ما خیلی خدمت آقای دکتر آقاجانی نبودیم و ... امیدواریم ایشون همیشه موفق و موید باشند.  

به طور کلی همه آدمای شمالی توی دانشگاه خیلی باحال و با محبت بودند و زیادی ابراز لطف داشتند و مهمان نوازی می کردند و تقریبا همه آدمای بیرون دانشگاه یه جورایی برعکس بودند...  

 

همه اینها به یه کنار و اون هفته آخری که همه باهم خونه گرفتیم و مثلا درس خوندیم یه طرف، خنده های فرید، صداهای موزون سعید و لباس رضا و .... هر وقت یادم می یاد ناخوداگاه لبخند می زنم و....

 

ما فقط یه همکلاسی از چالوس داشتیم که حافظ منافع ما تو چالوس نیز بودن (مثل سوییس که حافظ منافع ما در امریکاست). ایشون رو هم خیلی اذیت کردیم و ایشون هم بعضی موقها یادشون می رفت که قول میدن و بالطبع عمل نمی کنن. البته بنده خیلی مخلص ایشون هستم (آدم حسابی مگه قرار نبود لیست جاهای دیدنی چالوس رو برام ایمیل کنی!!!)  

 

نظرات 9 + ارسال نظر
فرید یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:49 ب.ظ

... سلام. حقیقتا جاداره به نوبه ی خودم از همه ی استادان عزیزمون بالاخص جناب آقای دکتر کیاکجوری وهمه ی بچه های کلاس به خصوص ابراهیم(آقای زواره ای) بابت تنظیم کنفرانسها . عکسها...لطیفه ها و جک هاش(آدم لال . پل و.....) و از کلیه ی دوستانی که منو با توجه به اینکه رشته ی من نامرتبط بود. راهنمایی و کمک نمودند. تشکر و سپاسگزاری نمایم... سالم.شاد و موفق باشین.انشاءا....

سیما یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:15 ب.ظ

............سلام،سلام..............
اول از این همه لطف که به شمالیا دارین ممنون،
بعدشم بدقولی از خودتونه ،،!
به قول دکتر کیا باید توضیح بدم اونم چه توضیحی ...........
شوخی کردم !

از وبلاگ قشنگتون لذت بردم ،هر دفعه از دفعه قبل زیباتر و شیرین تر !
این چالوسی بدقول از اینکه هم کلاسی و دوست خوبی مثل شماداره ،خیلی خوشحاله !
منتظر مطالب قشنگتون می مونم ..............


فرید یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:26 ب.ظ

... من فکر میکنم.سوئیس حافظ منافع امریکا تووی ایرانه. نه باالعکس...البته دقیقشو خودت بگو...؟؟؟ سوئیس که مشخصه.اما منظور از امریکا کجاست!؟....!؟....... به.هرحال منم از ایشون که در تهیه ی جزوات دروس جبرانی. بسیار کمک حال من بودن ممنون وسپاسگزارم....با آرزوی تندرستی و توفیق برای ایشان و کلیه ی دوستان.

اِ...
من فک میکردم حافظ منافع ما تو چالوسه!
نگو برعکس بوده...


میگن یکی با ماشینش شاخ به شاخ میزنه به یه ماشین دیگه، ازش میپرسن چی شد تصادف کردی، میگه : ما تو جاده داشتیم می رفتیم، یکی هم جلو ما داشت میرفت... نگو میومد!

سیما دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:06 ق.ظ

شما هم به بهانه سویس و امریکا هرچی دل تنگتون خواست گفتین ...........................!

بیچاره ایرانیا ، بیچاره شمالیا ، آخرشم بیچاره چالوسیا .......
که هرچی سنگه مال پای لنگه .............

ما عادت کردیم هر کسی رو بیشتر دوست داریم ، بیشتر اذیتش می کنیم...
شما چطور؟

فرید دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:15 ق.ظ

... ابراهیم. باز با 206 رفتی زیر پل!؟ و به قول خودت خنده ی ما رو در میاری...... نه.مسلما بر عکس نبوده. ایشوون حافظ بوودن و ما سپاسگزار ایشوون.....ابراهیم.کارشناس ارشدمدیریت. متن منو دوباره دقیق بخوون........

فرید دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:32 ق.ظ

........ابراهیم عزیز.بهتره به احترام میزبانی خوب وعالی دانشگاه چالوس. به احترام چالوس و اهالی محترم چالوس و سپاس ازشوون مطلب وقیاس رو اصلاح کنی واز خوبیهای افراد بیرون دانشگاه هم بگی...ممنونتم.

تسقط الاداب ، بین الاحباب
من شما دیگه همدیگرو نسبتا میشناسیم و می دونیم بیشتر به کسایی گیر می دیم که بیشتر باهاشون خودمونی هستیم و بیشتر دوستشون داریم

بابا بی خیال

فرید دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:33 ب.ظ

... هر چند که پاسخت قانع ام نکرد. اما با هات موافقم......... جوانی جوانی جوانی جواااااااانی......

anahitafarshid یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 01:59 ب.ظ

سلام، با توافق، تحریم جای خود را به تکریم می‌‌دهد.

elahehnamdar جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 03:45 ب.ظ

سلام، مبارزه با فساد نباید با ملاحظات سیاسی صورت گیرد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد